قطعۀ عابدینی یا مقد مۀ یادگاری

 

این قطعه ابراز خالصانه و طلب معنوی فردی است که اشتغالات مادی در او جا یی ندارد . در این مناجات ، او تنها یک آرزو دارد، دیدار محبوب و یکی شدن با او. در این اجرا، لحظاتی وجود دارد که استغاثه به بابایادگار است برای شفاعت. بابا یادگار یکی دیگر از یاران سلطان و مظهر یکی از هفت ملک مقرب است . بی اعتنایی او نسبت به مسا ئل این جها ن او را به سمبل جنبه ای خاص از رابطه با خدا مبدل ساخته است .س
داستان عابدین یکی از روایاتی است که در سنت اهل حق سینه به سینه نقل شده است . این داستان در کتاب شاهنامه حقیقت آمده است . شاهنامه ی حقیقت حماسه ای عرفانی است که حاج نعمت الله ، پدر استاد الهی  سروده که اول بار در سال ۱۳۴۵منتشر شده است . در این کتاب ، داستان مرد پارسایی آمده است که در زمان سلطان اسحاق ( مو سس سنت اهل حق ) می زیسته و چهار پسر داشته که سه تای آنها ایمان عرفانی پدرشان را درک کرده بودند و باور داشتند ، اما فرزند چهارم او ، عابدین ، رویکرد عرفانی وی را تقبیح می کرد و او را مرتد می دانست. او همه ی شوق و ایمانش را وقف الهیات و فقه کرده بود.س
به اعتقاد عابدین ، رستگاری روح در مطالعه ی تحت اللفظی متون مقدس و موشکافانه عمل کردن به قوانین ظاهری دین نهفته بود. او چنان کینه و عداوتی نسبت به سلطان و پیروانش احساس می کرد که روی مسیری که به محل سکونت وی ختم می شد خار می ریخت تا پای زائرینی که به زیارت او می رفتند مجروح شود . وقتی پدر عابدین در این باره با سلطان مشورت کرد ، به او پاسخ داده شد: " پسرت را به حال خودش بگذار. گرچه او ایمان فرزندان دیگرت را ندارد، اما روحش حتا ازروح آنها هم منزه تر است. روزی که او به اشراق برسد ، در زمره فرزندان معنوی من خواهد شد ".  چند روز بعد درحالیکه عابدین غرق در مطالعه الهیات بود ، احساس کرد موجی از گرما و وجد و شعف عرفانی در وجودش دمیده شد . چیزی که تا آن روز هر گز تجربه نکرده بود. ناگهان از جسمش بیرون کشیده شد واحساس کرد که به بعد دیگری پرتاب شده است. جایی که اسرار خلقت بر او آشکار شد و . . . . وقتی دوباره به جسمش باز گشت ، دیگر آن مرد سابق نبود . در هر چه می نگریست ، حتا خرد ترین چیزها، و به هر کجا نظر می افکند حضور ذات سلطان را حس می کرد. مست از حضور ذات، همه ی کتاب ها و نوشته هایش را درآب ریخت . آنها دیگر به هیچ دردش نمی خوردند. در تمام این مدت چند زن جوان و زیبا برلب آب نشسته بودند. معلم عابدین ، که مردی روحانی بود ، تمام ماجرا را مشاهده کرد و گمان برد که حرکات سرکشانه ی او و آنچه پس از آن روی داد، واکنش او از دیدن آن زنان جوان و زیبا ، و هد فش تنها جلب توجه آنها بوده است . او ، با اشاره به مجازات و خشم الهی ، وی را با لحنی خشک سرزنش کرد . اما هیجانات عابدین از جای دیگری بود . قلب تازه روشن شده ی او در آرزوی کرانه های دیگری بود . در حالت وجد و شعف ، در حالیکه احساسات او میان  شوق و ندامت در نوسان بود ، سر از پا نشناخته ، به سوی منزلگاه محبوب شتافت و از آن پس یکی از یاران نزدیک سلطان شد
در این قطعه ، استاد الهی چند خطی از شعر طولانی داستان عابدین را به آواز می خواند . ساز در فاصله ی پنجم کوک شده است ( کوک طرز ) . شنونده از همان ابتدا به مراقبه ای عمیق فرو می رود . ملودی در آغاز قطعه ، با وجود محدود بودن دامنه ، به شدت پر قدرت است . نت های مایه ی اصلی هر گز یکد یگر را به یک شکل دنبال نمی کنند . کل قطعه ، به وسیله تزئین ، ریتم، جمله بندی ، و ترکیبات مختلف آنها ، دم به دم تازه و از نو خلق می شود . نواختن پنجم های کرماتیک، بین پایین دسته و بالا دسته، به قطعه، غنا و آ کندگی دراماتیک می دهد که مبین کیفیت متعالی این جستجوست.س
ملودی متقابل ، که با نت های کرماتیک روی سیم و اخوان نواخته می شود ، به نشان احساس جانگداز رنج دوری از محبوب ،  حالت اشتیاق عمیق وغم غربت به اثر می بخشد. چند عبارت تغزلی و شورانگیز، در نت های بالایی گام ، این احساسات را تقویت می کند و بار دیگر با نوازش آشکار موسیقی ، که به شکل دلپذ یرترین فاصله ها ( توالی پنجم ها ، چها رم های افزوده و هفتم بزرگ ) نمایان می شود ، برانگیخته می شوند . سرانجام ، آواز در بیان این طلب به ساز می پیوندد .س

سرود های روحانی
یار دیدگانی بنیامین پیره / پیرموسی وزیر ، داود دستگیره. یاران عزیز ، متوجه باشید ، بنیامین هدایت کننده ، پیرموسی ثبت کننده ی کردار و داود دستگیر است ( یاری دهنده و نجات دهنده ) سه یار دیگر سلطان با ذکر مأ موریتشان فرا خوانده می شوند. در واقع ، در سنت معنوی اهل حق ، چند تن مأمور راهنمایی و هدایت سالکین به معبود معنوی ، یعنی محل تجلی اشراق و حقیقت الهی هستند ، از جمله پیر ، یعنی کسی که روح را هدایت می کند  و دلیل ، یعنی کسی که وساطت می کند و روح را به ذات الهی پیوند می دهد .س
دور یارانه حق و حق / رحمت وارانه حق و حق ( اکنون دوران کسانی است که دلباخته ی خدا هستند ، باران رحمت بر سر کسانی که دلباخته ی خدا هستند) . « دوران کسانی است که دلباخته ی خدا هستند » می تواند چند ین معنی داشته باشد ، از جمله، زمانی که لطف و برکت الهی بر سر دوستان خدا ، یعنی کسانی که حقیقتن او را دوست دارند ، بریزد ، مانند ریزش باران ( واران ) ، ملا یم و احیا کننده است .س
  
کا کا ردایی و به دنبالش سحری سید خاموش
کا کا ردا یکی از یاران نزدیک شاه خوشین بود . شاه خوشین ، به روایت اهل حق ، از جمله مظهرات قرن پنجم شمسی بود . به همت او بود که تنبور جزو سازهای برجسته برای ابراز عشق معنوی شد. ساختار آزاد و تندای سنگین این مقام اجرای آن را دشوار می سازد . در تز ئینا تی که مختص استاد الهی است ظرافت بسیاری وجود دارد. زبان موسیقی او متعالی است . مناجات به درگاه محبوب ، گفتگو یی صمیما نه ، آمیخته با نزدیکی و ملایمتی شیرین ، محاط در انرژی ای قوی و جاذبه ای شدید.س
سید خاموش ، که مقام یکی دیگر از هفت ملک مقرب را داشت ، در قرن نهم شمسی می زیست . نام او را روی قطعه ای گذارده اند که شباهت های مشخصی با کاکا ردایی دارد. اما سازنده ی حقیقی آن همچنان به صورت معما یی باقی مانده است.س
به سختی می توان فهمید آهنگی که به نام قدیسی نامیده شده واقعن اثر خود اوست یا برای تکریم او بدان نام موسوم شده است .اما هر چه باشد ، نغمات آنها در طول تاریخ سنت اهل حق به صورت سر بند هایی از غم غربت ، بیان حزن و طلب پایان ناپذیر محبوب حضور دارد .س

شان جنبانک
معنای تحت اللفظی ( شان جنبانک ) تکان دادن شانه هاست . استادالهی می گفت اگر کسی نتواند مطا بق آنچه بر اساس حرکات این رقص به فرد القا می شود شانه هایش را تکان دهد،هر گز نخواهد توانست آن را صحیح بنوازد. او تنها فرد قادر به بازآفرینی این ریتم تا حد کمال بر روی سازش بود و از این طریق به تمام جمع تحرک می بخشید .س
در اینجا ، تقطیع وزن آهنگ شنونده را به اوج های تازه ای می رساند. علارغم برخی قطعات مشخص توأم با غم غربت ، و قطعات دیگری که صرفن آرام تر نواخته می شوند ، کیفیت رقص گونه ی این قطعه در تمام طول اثر محسوس است . استاد عباراتی را از تم های دیگر می گیرد و آنها را در ریتم های جدید ، به دلخواه ، از نو شکل می دهد و حتا تا به آنجا پیش می رود که ، پیش از آخرین چرخش رقص ، با پیتسیکاتو های دست چپ، تم را خالی و برهنه می کند .س

طرز
این نوای باستانی ، که از دوران پیش از اسلام بجا مانده ، به ما امکان می دهد تا متوجه قدرت حیرت انگیز بیان حالت در دامنه ای به محدوده ی یک و نیم پرده شویم . در واقع ، ترکیب این سه نیم پرده ی ایستا به صورت یک الگوی تکرار شونده ، که این قطعه ی کوتاه به تدریج می سازد ، کشمکشی به حق، بی مانند ایجاد می کند. فقدان ظاهری جنب و جوش، دستاویزی است برای موسیقیدان تا با استفاده از تغییر ریتم و تز ئینات ظریف که به یکایک نت ها عمق و آرامشی غیر عادی می بخشد ، دینامیک موسیقی اش را مستقر سازد . شنونده با چنین پدیده ای در  موسیقی خو نگرفته است ، اما هر کس که بخواهد توسط این نواها هدایت شود در خواهد یافت که آنها ذهن و روح را به طور یکسان لمس می کنند . گویی چند نت ساده، زمان و مکان کهن را به صورت فشرده در خود جای داده اند . وفتی آهنگ به فاصله ی چهارم کاسته می رسد ، کشمکش تسکین می یابد و آن گاه درست در پایان قطعه ،هنگامی که یک فاصله ی چهارم درست ناگهان به گوش می رسد تا مقدمه ای باشد برای مایه ی بعدی، فضا چنان باز میشود که گو یی ناگهان پر از نور شده است .س

منابع: ژان دورینگ، با همکاری دکتر شاهرخ الهی
مترجم:س
دلیا موریس
 rxui uhfndkd  fh lrnli dhn#hvd:کد آرشیو فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر